۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

دوستی

همیشه از اونی که هستم خیلی راضی بودم هیچوقت مثل دخترهای دیگه آرزو نداشتم پسر باشم هیچوقت و دلایل اونها هم که چنین آرزوی داشتن برام پذیرفته نبود.
اما این اولین باریه که احساس کردم دلم می خواست پسر باشم اون هم برای داشتن دوستای خوب.این روزها که دور و برم رو نگاه می کنم می بینم همه دوستام حسابی درگیر زندگی و همسرشون هستن و هیچوقت نمی تونی روی بودنشون موقعی که بهشون احتیاج داری حساب کنی اما حداقل برای مردها این وضعیت صادق نیست و اونها این تعهد و وابستگی دائمی به همسراشون رو ندارن و می تونن هر وقت که بخوای در کنارت باشن.